سخنرانی آقای دارستانی
دین خدا اقامه اش به عهده افراد خاصی است؛ یعنی خدا دینش را بهگونهای درست کرده که اگر هیچ کس پای دین نایستید، دین زمین نمی خورد، کاروان اسرا که از کربلا حرکت کرد احتمالاً دوازده نفر میباشند زیرا آقا زین العابدین علیه السلام فرمود: قبل از این که وارد کاخ یزید بشویم، دوازده نفر بودیم که به ریسمان بسته شده بودیم؛ یعنی از این هشتاد و چهار نفر زن و بچه فقط دوازده نفر به ریسمان بسته شدند. زیرا قرار نیست تمام رسالت را این هشتاد و چهار نفر بردارند. اینها هر کدام در این مسیر رزقی دارند، برخی از خانواده های شهدای کربلا که اهل کوفه بودند، در کوفه شفاعت شدند و یکی یکی رفتند، قبول هم کردند بروند. فقط بنی هاشم ماند. تعدای از بنی هاشم هم در مسیر دغِ کردند و به خاک سپرده شدند. اما اصل رسالت این کاروان به دوش یک نفر و آن هم شخصیتی بینظیر و بیبدیل بعد از چهارده معصوم عقیله بنیهاشم زینب کبری سلام الله علیها بود. کافی است در این کاروان زینب کبری سلام الله علیها باشد، بار همه کاروان را به هر تعدادی که باشند به دوش میکشد. چه گذشت بر ای این کاروان، و این کاروان چه معجزاتی را برای بشریت رقم زد.
باید به این نکته توجه داشت که در این واقعه تمام حواسها رفت به قتلگاه امام حسین علیه السلام ، در نتیجه بی بی زینب سلام الله علیها رفت شام و دستگاه اموی را بهم ریخت. در تاریخ چند جا این اتفاق؛ یعنی تقسیم کار افتاد.
الف) در بین دشمن ها هم اینگونه است، دشمن به زیبایی تقسیم نفاق می کند. در تصمیم گیری بعد از رحلت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بین اولی و دومی، نقش هایی را که اینها اجرا کردند، یکی گریه، دیگری شمشیر کشید و آن یکی پشیمان شد؛ تمام اینها بازی هایی بود که باید آنها انجام می دادند تا دین را از امیرالمؤمنان بیرون بکشند. ب) در آن طرف قصه هم تقسیم کار بود بین امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها. یک از ایشان از چشم ها افتاد تا تمام حواس ها به امیرالمؤمنین علیه السلام باشد؛ آنگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها قیام کند. فاطمه زهرا سلام الله علیها هیجده سال دور از چشم نا محرم بود. اما یک جایی که کاری از دست هیچ کس بر نمیآید جز حضرت زهرا سلام الله علیها ، چادر بر سر می کند وسط میدان مبارزه قرار میگیرد.
ج) باید در کربلا تمام حواسها به قتلگاه امام حسین علیه السلام باشد تا زینب کبری سلام الله علیها حرکت کند. اگر حواس ها به زینب کبری بود که زینب کبری را از کربلا حرکت نمی دادند. پنجاه و پنج سال هیچ حرکتی از زینب کبری سلام الله علیها ظهور پیدا نکرد، در این پنجاه و پنج سال آنچه از زینب کبری سلام الله علیها دیده شد عفت و حیا ست؛ دوری از نامحرم است؛ که دقیقاً همین اتفاق برای مادرش افتاد، قصه زینب کبری سلام الله علیها هم همین طور بود. و دشمن دقیقاً اینها را نمی فهمد.
آنها شناختی روی بی بی نداشتند، حواسشان نبودکسی اینجا ست که تربیت شده عصمت و طهارت است؛ عالمه غیر معلمه است. آمده تا تمام بار را به دوش بکشد و حکومت بنی امیه را متزلزل کند و ماهیت آنها را برای بشریت رو کند. از حضرت زینب کبری سلام الله علیها غافل شدند.
د) دیگر آنکه حواسشان به امام رضا علیه السلام بود و از فاطمه معصومه سلام الله علیها غفلت کردند. تمام حواسها رفت به سمت امام هشتم، و حضرت معصومه سلام الله علیها حرکت جهانی خود را شروع کرد و پایه های حکومت شیعی را در شهر قم بنیان نهاد؛ اینها آن اتفاقها و آن تقسیم کارهایی است که با هم انجام دادند.
گاهی انسان در شخصیت زینب کبری سلام الله علیها غور می کند، کأن می خواهد به این برسد که خود امام حسین علیه السلام هم مدیون زینب کبری سلام الله علیها است، اما دقت که میکنی میبینی این گونه نیست. تما زحمات زینب کبری سلام الله علیها مدیون قتلگاه اباعبدالله علیه السلام است. آقا تا قتلگاه نرود، اجازه اسارت به این خانواده داده نمی شود، اصلاً از مدینه آوردنشان اجازه می خواهد، کسی قدم از قدم بر نمی دارد مگر با اجازه ولی خدا.
مقایسه ای با زمان امیرالمؤمنین کنیم در آن زمان سلمان تماشاچی شد، مقداد تماشاچی شد، ابوذر تماشاچی شد، آیا فکر می کنید مقداد دوست نداشت قربانی بشود، سلمان دوست نداشت در کوچه ها قربانی شود چند بار سلمان در این نود و پنج روز کتک خورد؛ ابوذر را تا پای مرگ زدند، مقداد را چند بار تا لب مرگ زدند، اما اذن شهات از امام نداشتند؛ از این رو نتوانستند کاری بکنند.
ولی خدا به زینب کبری سلام الله علیها اجازه داده است که به اسارت برود و الا زینب قدم از قدم نمی تواند بردارد. اما حرف اول این است که دین خدا بر روی زمین نمی ماند؛ خداوند تبارک و تعالی وجودهای نازنینی را خلق کرده که اینها بار دین را به دوش می کشند و نیازی به من و شما نیست.
نظری به این تقسیم کار کنید از کوفه می روند به شام، در شام یک نفر دفن میشود؛ آیت الله العظمی جواد آقای تبریزی می فرماید: اگر رقیه سلام الله علیها در خرابه ها دفن نمیشد، امروز برای اثبات اسارت زینب سلام الله علیها و رفتن به شام، باید دلیل اقامه می کردیم. دفن این کودک حقانیت اسارت این کاروان به شام است.
مسیر مشخص، خطبه خوانها مشخص، تقسیم کار به زیبای انجام شده است. ظاهراً اینها را نعوذاً بالله با خفت و خواری می برند اما در باطن بنی امیه به خفت و خواری کشیده می شود، و رسوا می شود. بار دین را خداوند تبارک وتعالی با تمام سنگینیش روی دوش عقیله بنی هاشم، روی شانه های زین العابدین گذاشته است؛ و بار را به منزل می رسانند.
داستان وهب، مسیحی تازه مسلمان شده، مادر و همسرش اسباب شرمندگی مسلمانان است، مادر تازه مسلمان شده سر فرزندش را میگیرد؛ می بوسد و به سینه می گذارد و پرت می کند در سپاه دشمن، اینها عبرت تاریخ است.
دین خدا محکم و پا بر جاست. بی بی زینب کبری سلام اله علیها، اواخر خطبه اش به یزید گفت: بیچاره هر غلطی می خواهی بکنی بکن، هر چه کم گذاشتی بیشتر کن هر چه عذاب و شکنجه و ناراحتی کم بود، بیشتر کن هیچ غلطی نمی توانی بکند. برادرم عَلمی را برداشته که همه عالم هم اگر جمع شوند که آن را بخوابانند یاخاموش کنند، نمی توانند.
هر چه مصیبت در عالم بود این دختر پیغمبر برداشته؛ و شاید نداشته باشیم کسی با این همه بار مصیبت و غم. اگر در تاریخ بگردید در جایی از تاریخ نداریم که دختر بلافصل یک معصوم در اسارت رفته باشد، بحث اسارت بحث جدی است که ما از آن غافلیم. امام زمان علیه السلام فرمود برای این مطلب خون گریه می کنم.
امام حسین علیه السلام بر این اسارت راضی شد تا دین خدا باقی بماند. دین آن قدر غریب شد، آن قدر مظلوم شد که باید زینب به اسارت برود، باید تمام این اتفاقها یکی یکی بیفتد تا دین خدا قوام پیدا کند.
حال جایگاه و عظمت زینب کبری سلام اله علیها را بنگر، احترام خاصی که امیرالمؤمنین علیهالسلام برای ایشان داشت، امام حسن و امام حسین علیهما السلام داشتند. چگون ایشان را به زیارت قبر پیغمبر می بردند؟ چه قدر اقداماتی را می دیدند تا ایشان به زیارت برود.
بحرالعلوم می فرماید هر وقت زینب سلام اله علیها بر حسین بن علی علیه السلام وارد می شد؛ مَوضَع القرآن، حسین که قرآن میخواند قرآن را کنار می گذاشت و قامَ لَها، با تمام قامت برای زینب کبری سلام اله علیها بلند می شد.
یکی از درس هایی که از زینب کبری می توان گرفت این است ، یک جملهای گفت مال همین عصر ما ست، مال تمام کسانی است که در این مسیر کم آوردندآن چیست؟ ما رأیت إلا جمیلا. در کاخ یزید، وقتی یزید گفت: دیدی به برادرت و فرزندانش چه گذشت؟ بی بی نگاهی کرد، و فرمود: ما رأیت إلا جمیلا؛ من هر چه دیدم در این مسیر زیبایی بود. چگونه می شود زیبا باشد، چگونه این همه جنایت، این همه نامردی این همه بیوفایی، این همه نمک نشناسی، اینها زیبا باشد .
روزی که آقا امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه با کف دست به صورتش می زد ، مردم می خندیدند، آن روز زینب داشت امروز را می دید، آن روز که امیرالمومنین بالای منبر کوفه، فرمود خدا عذابتان بدهد، خدا ذلیلتان کند که خوار و ذلیلم کردید، آن روز زینب منتظر است که خدا چگونه می خواهد از این مردم انتقام بگیرد اینها انتقام آن صبرهای امیرالمؤمنین علیه السلام ، آن خون دل هایی که آقا خورد، اینها از حلقوم بریده امام حسین علیهالسلام بیرون زد.
نگاهی به خود کنیم ما یک دوران هشت ساله جنگ را گذرانده ایم، از کل جمعیت ایران حدود یک میلیون از پنجاه میلیون به جبهه رفتند ، چهل و نه میلیون دیگر چه کار کردند؟!
وقتی امام حسین علیهالسلام از مدینه بیرون رفت. همه گفتند آقا کجا میروید؟ گفتند آقا دارد می رود با بنی امیه بجنگد اینها از قدیم با هم دعوا داشتند. شما کجا می روید؟ ما میرویم زندگی کنیم، نخل هایمان را آب بدهیم، خرما ها را برداریم. آیا خداوند از این اتفاق می گذرد؟! مدینه دو سال بعد غارت شد، چندین اصحاب پیامبر را به شهادت رساندند، قتل عام کردند، چرا؟ دو سال پیش که امام حسین علیهالسلام در این شهر امنیت نداشت، همه امنیت داشتند و کاری به امام نداشتند، حالا بعد از دو سال خانه آقا زین العابدین علیهالسلام امنیت دارد، و خانه اهل مدینه ناامن است.
این ما رأیت إلا جمیلا زینب کبری سلام اله علیها ما حَصل پنجاه سال است از روزی که مادرش را بی گناه زدند، تا زمانی که بدن فرزند پیغمبر را بدون کفن روی زمین گذاشتند.